جدول جو
جدول جو

معنی چپ گرا - جستجوی لغت در جدول جو

چپ گرا
کسی که با سیاست و روش دولت و اوضاع موجود کشورش مخالف است
تصویری از چپ گرا
تصویر چپ گرا
فرهنگ فارسی عمید
چپ گرا
دست چپی، چپ رو، متمایل به چپ، کمونیست، سوسیالیست
متضاد: راست گرا
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چپ گرایی
تصویر چپ گرایی
مخالفت با دولت و وضع موجود کشور
فرهنگ فارسی عمید
نوعی تکمه و جاتکمه که در قدیم از ابریشم یا قیطان درست می کردند و جلو لباس بر روی سینه می دوختند، برای مثال ز بس که دست بر او به سینه دوخته ام / گمان برند که چپ راس بر قبا دارم (طاهر وحید - لغتنامه - چپ راست)، نوعی حمایل که از چپ و راست بر روی شانه بیندازند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چپ رو
تصویر چپ رو
دست چپی، چپ گرا، کسی که به راه چپ برود، آنکه از راه راست منحرف شود
در علوم سیاسی تندرو، کسی که افکار دست چپی داشته باشد و در طریق مخالفت با رژیم کشور یا سیاست دولت گام بردارد
فرهنگ فارسی عمید
(چَ)
چپ راست. چپ و راست. قسمی از تکمه های ابریشم که درایران اکثر به ’چپکن’ و در هندوستان سپاهیان و جوانان به قباهای بخیه دوز دوزند. (آنندراج) :
ز تیر غمزه چاک سینه ام چپراسها دارد
از آن برگشته مژگان چپ اندازی که میدانی.
اشرف (از آنندراج).
ز بسکه دست بر او به سینه دوخته ام
گمان برند که چپراس بر قبا دارم.
میرزا طاهر وحید (از آنندراج).
، مأخوذ از هندی، علامت و نشانه. (ناظم الاطباء). رجوع به چپ راست و چپ و راست شود
لغت نامه دهخدا
(چَ دَ رِ)
دهی است جزء دهستان سلطانیه، بخش حومه شهرستان زنجان که در 54هزارگزی زنجان و 3هزارگزی راه سلطانیه به قیدار واقع شده. کوهستانی و سردسیر است و 209 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه و چشمه، محصولش غلات، بنشن، انگور و میوه، شغل اهالی زراعت و بافتن قالیچه، جاجیم و گلیم و راهش اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
موضعی در طالش نزدیک پونل. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 278)
لغت نامه دهخدا
(چَ گِ)
دهی از دهستان رادکان بخش حومه شهرستان مشهد که در 100 هزارگزی شمال باختری رادکان واقع است. جلگه و سردسیر است و 205 تن سکنه دارد. آبش از قنات. محصولش غلات. شغل اهالی زراعت، مالداری و بافتن قالیچه و گلیم و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تندرو. آنکه دنبال افکار چپی رود. کسی که در طریق مخالفت با رژیم کشور یا سیاست دولت گام بردارد. رجوع به چپ و چپ روی شود
لغت نامه دهخدا
(چَ بُ)
ارۀ دستی که بقبضه ای متصل است و در همه کارهایی که اره های دستی از عهدۀ انجام دادن آن برنمیایند، مورد استفاده است. اره های چپ بر که با یک دست کار میکنند و بسیار ضخیم تر از اره های معمولی میباشند. رجوع به اره شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از چپگرا
تصویر چپگرا
چپ رو، متمایل بچپ
فرهنگ لغت هوشیار
راهی که کمتر از آن رفت و آمد شود بیراهه
فرهنگ گویش مازندرانی
گونه ای گل شیپوری زرد رنگ، گل پامچال
فرهنگ گویش مازندرانی
تنگ نظر
فرهنگ گویش مازندرانی
غارتگر
فرهنگ گویش مازندرانی